جن
به وبلاگ من یعنی تفریح2وب خوش آمدید دوستان گلم. مطالبو به روز میکنم بیاید سر بزنید و نظر یادتون نره ! در وبلاگ بنده تبادل لینک اتوماتیک وجود دارد و هرکس طالب تبادل لینک می باشد از طریق تبادل لینک اتوماتیک اقدام کند نه از طریق پیشنهاد. وقتی تبادل لینک در وبلاگ من هست دیگر چه نیازی به پیشنهاد می باشد ؟؟؟
تبادل لینک رایگان 1
تالار آز پی ان یو 1
عینک آفتابی مردانه 1
جملات عاطفی 1
سایت وب آدرس 1
دانلود نرم افزار های جدید 1
مجله پارسی پاسارگاد 1
تنهایی 1
تا خدا (زیباترین وبلاگ) 1
بروزترین سایت برای همه 1
civil 1
دانلود اهنگ جدید 1
یاس دانلود 1
تبادل لینک خودکار با سایت ها و وبلاگ ها 1
بد نیست 1
پارسی بلاگ 1
2030 1
سرگرمی 1
اس ام اس 1
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

(  تبادل لینک هوشمند  )


برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تفریح2وب و آدرس :

http://tafreh2web.loxblog.com/

لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






 

زن جوان وقتی پس از ماهها آزار واذیت توسط جن ها ناچارشد تن به خواسته های آنها بدهد و با چشمانی اشکبار در دادگاه کرج حاضر شد. این زن و شوهر جوان پس از چند سال زندگی برای اینکه زن جوان از شکنجه ها و آزار و اذیت جن ها نجات یابد طلاق گرفت .
21 تیر ماه سال 1383 زن وشوهر جوانی در شعبه 17 دادگاه خانواده کرج حاضر شدند و درخواست شان را برای طلاق توافقی به قاضی اکبر طالبی اعلام کردند . شوهر 33 ساله این زن به قاضی گفت : من وهمسرم از اول زندگی مان تاحالا باهم هیچ مشکلی نداشتیمولی حالا با وجود داشتن دو دختر 10 و2 ساله به خاطرمشکلاتی که همسرم به آن مبتلا شده است ناچار شده ایم که از هم جدا شویم. مرد در ادامه حرفهایش گفت : هر شب جن ها به سراغ زنم می آیند واو را به شدت آزار واذیت می کنند من دیگر نمی توانم زنم را در این شرایط ببینم . زن جوان به قاضی گفت : 13 ساله بودم که در یک محضر در کرج مرا به عقد همسرم که 9 سال ز من بزرگتر بود در اوردند . درست یک هفته بعد از عقدمان بود که خواب های عجیبی را دیدم .در عالم کودکی بودم و معنای خواب ها را نمی فهمیدم ولی اولین خوابم را هرگز فراموش نمی کنم . آن شب در عالم رویا دیدم که چهار گربه سیاه و یک گربه سفید در خانه مان آمده اند. گربه های سیاه مرا به شدت کتک می زدند ولی گربه سفید طرفداری مرا می کرد و از آنان خواست که کاری به من نداشته باشند از خواب که بیدار شدم متوجه خراش ها و زخمهایی روی بدنم شدم که به آرامی از ان خون بیرون می زد.
دیگر ترس مرا برداشته بود حتی روزها وقتی جلوی آینه می رفتم گربه ها را درچشمانم می دیدم . از آن شب به بعد جنگ وجدال های من با چند گربه ادامه پیدا کرد . ( جنها در عالم انسانها و در کوچه و بازار ، معمولا به شکل گربه سانان ظاهر میشوند . البته به هر شکل دیگری هم که بخواهند،میتوانند ظاهر بشوند ) در این مورد ابتدا با هیچ کس حرفی نزدم وتنها خانواده من و خانواده او جای زخمها را می دیدند دوران عقد 9 ماه طول کشید چون این شکنجه ها ادامه داشت خانواده ام مرا نزد یک دعانویس در ماهدشت کرج بردند او در کاسه آبی دعا خواند و بعد کاسه را کنار گذاشت به آینه نگاه کردم گربه ها را دیدم آن مرد دعانویس دست وپای گربه ها را با زنجیر بسته بود بعد از آن به من گفت باید چله نشینی کنی وتا چهل روز از چیزهایی که از حیوانات تولید شده استفاده نکنی تا چند روز غذا رشته پلو و عدس پلو می خوردم و این مساله و دستوراتی را که او داده بود رعایت کردم اما روزهای بعد پدر شوهرم که خسته شده بود اجازه نداد که این کار را ادامه بدهم . بعد از جشن عروسی ما، آن گربه ها رفتند .جای دیگر یک گربه سیاه با دوغول بیابانی که پشت سر او حالت بادی گارد داشتند سراغم آمدند. غولها مرا می گرفتند و گربه سیاه مرا می زد . من با این گربه 5 سال جنگیدم تا اینکه یکی از بستگانم ما را راهنمایی کرد تا مشهد نزد دعانویسی برویم. دعانویس مشهدی از ما زعفران – نبات -پارچه و کوزه آب ندیده خواست. او به کوزه چاقو می زد زمانیکه ما از خانه او خارج می شدیم ناگهان کوزه را پشت سرم شکاند و من ترسیدم .او گفت جن ها را از بین برده است . همان شب گربه بزرگ سیاه در حالیکه چوبی در دست داشت به همراه 13 گربه کوچک سراغم آمدند و مرا به شدت کتک زدند حال یک گربه تبدیل به 14 گربه شده بود .باز بستگان مرا راهنمایی کردند سراغ دعانویس های دیگری برویم. در قزوین پیر مردی با ریش های بلند. در چالوس پیر مردی .در روستای خاتون لر. در تهران و.... حتی 40 هزارتومان پول دادیم و دعا نویسی از اطراف اراک به منزلمان آوردیم و 250 هزار تومان از ما دستمزد خواست اما او که رفت همان شب باز من کتک خوردم در این 12 سال 10-15 میلیون تومن خرج کردیم اما فایده ای نداشت. حتی در بیمارستان نزد چند روانپزشک رفتیم ولی کاری از دستشان بر نیامد. چاقو قیچی سنجاق هرچه بالا سرم گذاشتم نتیجه نداشت. حتی دعا گرفتم. جن ها کیف دعا را برداشتند و چند روز بعد کیف خالی را در گردن دخترم انداختند . گربه سیاه به اندازه یک میز تلویزیون بود او روی دو پا راه می رفت بینی بزرگ قرمز و گوشهای تیز و چشمان براقی داشت و مثل آدم حرف می زد اما گربه های کوچک چهار پا بودند و جیغ می کشیدند.از زندگی با شوهرم راضی بودم و همدیگر را بسیار دوست داشتیم . اما جن ها از من می خواستند که از همسرم جداشوم .اوایل فقط شب ها آنها را می دیدم اما کم کم روزها هم وارد زندگی ام می شدند . گربه بزرگ مرا بسیار دوست داشت وبا من حرف می زد به من می گفت از شوهرت طلاق بگیر او شیطان وبد دهن است به تو خیانت می کند . شبها که شوهرم می خوابید آنها مرا بالای سر شوهرم می بردند به من می گفتند اگر با ما باشی و از همسرت جدا شوی ارباب ما میشوی اما اگر جدا نشوی کتک خوردنها ادامه دارد . آنها دو راه پیش پایم گذاشتند به من گفتند نزد دعانویس نرو فایده ای ندارد فقط یا از همسرت جدا شو و یا با ما بیا . آنها شب ها مرا بیرون می بردند وقتی با آنها بودم پشتم قرص بود و از تاریکی نمی ترسیدم چون از من حمایت می کردند . آنها مرا به عروسی هایشان می بردند فضای عروسی هایشان سالنی تمیز شفاف و مرتب بود در عروسی هایشان همه نوع میوه بود در عروسی ها گربه بزرگ یک سر میز می نشست ومن سر دیگر میز و پذیرایی آنچنانی از میهمانان می شد آنها به من طلا و جواهرات می دادند در حالیکه ساز ودهل نمی زدند اما صدای آن به گوش می رسید در میهمانی ها همه چیز می خوردم و خوش می گذشت اما وقتی پای حرف می رسید آنها مرا به شدت کتک می زدند فضایی که مرا در آن کتک می زدند با فضای عروسی شان زمین تا اسمان فرق داشت . محله ای قدیمی مثل ارگ بم با اتاق های کوچک در فضایی مه آلود و کثیف که معلوم نبود کجاست در آن فضا فقط گربه بزرگ روی صندلی می نشست و گربه های کوچک همه روی زمین روی کول هم سوار بودند بیشتر ساعاتی که مرا کتک می زدند 3 صبح بودحدود 2 ساعت مرا می زدند اما این دو ساعت برای شوهرم شاید 20 ثانیه می گذشت او با صدای ناله های من بیدار می شد و می دید از زخم ها خون بیرون می زند . زخمها رابا بتادین ضد عفونی می کردم وقتی گربه بزرگ مرا می زدجای زخمها عمیق بود اما تعداد زخمها کمتر بود . گاهی که او نمی زد وبه گربه های کوچک دستور می داد آنها خراشهای زیادی به شکل 7 را روی تنم وارد می کردند حتی صورت مرا با این خراشها شطرنجی می کردند حتی گاهی شبها مرا تا صبح می زدند . شبهایی که قرار بود کتک بخورم کسل می شدم و می فهمیدم می خواهند مرا بزنند. آن ها سه سال مدام به من می گفتند باید از شوهرت طلاق بگیری . در حالیکه دختر بزرگم 7 ساله بود من دوباره باردار شدم . آن ها بقدری عصبانی بودن که مرا تا حد بیهوشی کتک زدند.در 9 ماه بارداری بارها آنها به من حمله می کردند تا بچه را از شکمم بیرون بکشند واو را از بین ببرند شبها همسرم بالای سرم می نشست تا آنها مرا کتک نزنند اما او فقط پنجه هایی که به بدنم کشیده می شد را می دید وکاری نمی توانست بکند. زمانی که منزل مادرم می آمدم جن ها با من کاری نداشتند و سراغم نمی آمدند اما به محض آنکه پا در خانه شوهرم میگذاشتم آنها اذیت وآزار را شروع می کردند . یک شب پدر شوهرم گفت تا صبح با قمه بالای سرت می نشینم و هر چند وقت قمه را از بالای سرت رد میکنم تا آنها کشته شوند. نزدیکیهای صبح پدر شوهرم چند لحظه چرت زد که با صدای فریاد من بیدار شد ودید بدن من به شدت زخمی و خون آلود است . پدر شوهرم سر این قضیه 4 ماه مارا به همراه اثاثیه مان به منزل خودش برد اما شب که خوابیده بود آنها سراغش آمده و گفته بودند عروست کجاست و او گفته بود در ان اتاق با دخترم خوابیده است. صبح که از خواب بیدار شدم دیدیم صورتم خون آلود است . دیگر کمتر کسی به منزل ما رفت وآمد داشت . یکبار برادرم آمد به منزلمان و دید دخترم مشقهایش را می نویسد ومن حمام هستم اما صدایی از حمام نمی آید بعد از 20 دقیقه که در را باز کرد می بیند من در حمام زیر دوش غرق در خونم .یکبار به دستشوئی رفته بودم و تا 3 ساعت بیرون نیامدم. خواهرانم که نگران بودند در را بازکرده و دیدند تمام بدنم چنگ خورده و جای خراش است. گربه بزرگ دوپا علاقه زیادی به من داشت او فقط فردای من را به من می گفت او در مورد من بسیار تعصب داشت و اگر کسی به من توهین می کرد او می گفت تو چیزی نگو تلافی اش را سرش در می آورم . همیشه همه می گفتند آه و نفرین تو می گیرد . من کاره ای نبودم فقط حمایت و تعصب جن ها بود بیشتر اوقات می فهمیدم بیرون چه اتفاقی می افتد حتی خیلی وقتها که قرار بود جایی دعوایی شود من خودم را قبل از آن میرساندم تا جلوی دعوا را بگیرم . همه به من میگفتند اگر از آنها جواهرات بخواهی برایت می آورند .یکبار از آنها خواستم آنها یک انگشتر بزرگ مروارید که حدود 30 نگین اطراف آن بود برایم اوردند اما گفتند تا یک هفته به کسی نگو و بعد آشکارا دستت کن اما شوهرم آنرا در جیبش گذاشت وبه همه نشان داد جن ها آمدند آنرا بردند و به من گفتند لیاقت نداری. دیگر کم کم نیرویی مرا به خارج از خانه هدایت می کرد و بی هوا بیرون از منزل می رفتم اما نمی دانستم کجا بروم . این اواخر به مدت سه ماه زنی جوان و بسیار زیبا با موهای بلند و طلایی رنگ در حالیکه چکمه ای تا روی زانوهایش می پوشید از اوپن آشپزخانه وارد منزلمان می شد .دختر کوچکم او را دیده و ترسیده بود. روی چکمه هایش از پونز پوشیده شده بود او روزها به خانه ما می امد و بسیار کم حرف می زد و زیبایی و قدرت این زن حیرت او بود او بدون انکه چیزی بگویم ذهن مرا می خواند و کارها را انجام می داد حتی دکور منزل را تغییر می داد و لباسهای او مانند لباسهای من بود اگر من در منزل روسری به سر داشتم اوهم روسری به سر داشت. او در منزل همه کارها را می کرد اما وارد آشپزخانه نمی شد و چیزی نمی خورد .یکبار برای من گوشت قربانی آورد . تا اینکه همسرم به خانه برگشت و از تغییر دکوراسیون اتاق خواب ناراحت شد و آن را مانند اولش کرد زن چکمه پوش دیگر سراغم نیامد ولی گربه بزرگ گفت همسرت تاوان کارش را می دهد و همسرم به زندان افتاد. این روزهای آخر سه زن و یک مرد به سراغم آمدند و در اتاق پرستاری مرا اذیت می کردند یکی از زن ها شبیه من بود آزار آنها که تمام می شد گربه ها می آمدند . از شوهرم خواستم که از هم جدا شویم دیگر توان مبارزه با آنها را نداشتم روز ها در حین جمع وجور کردن خانه ناگهان بویی حس کردم بویی عجیب بود می فهمیدم الان سراغم می آیند و مرا به قلعه می برند و کتک می زنند. ناگهان بیهوش می شدم گاهی تا 48 ساعت منگ بودم راه میرفتم و غذای زیادی می خوردم اما خودم چیزی نمی فهمیدم.
صبح روز بعد زوجین در دادگاه حضور یافتند روی صورت زن جوان زخم عمیق سه چنگال با فاصله ای بیشتر از دست انسان وجود داشت و صورت و دست های زن خون آلود بود. در 10 مرداد حکم طلاق صادر شد. زن جوان گفت جن ها دیشب آمدند ولی دیگر مرا نمی زدند آنها خوشحال بودند و گفتند اقدام خوبی کردی آن را ادامه بده این زن جوان گفت : رای طلاق را دو ماه بالای کمد گذاشتم و اجرا نکردیم آن ها شب سراغ من آمدند و مرا وحشتناک کتک زدند طوریکه روی بدنم خط و نشان کشیدند. با همسرم قرار گذاشتیم ساعت 19 عصر روز بعد برای اجرای حکم طلاق به دفترخانه برویم و حضانت دو دخترم به همسرم سپرده شد . ساعت 17 آنروز قبل از مراجعه به محضر همسرم مرا نزد دعانویسی برد. مرد دعانویس به همسرم گفت : اگر زنت را طلاق بدهی جن ها او را می برند و از ما 10 روز مهلت خواست تا جن ها را مهار کند. خانواده ام گفتند تو که 12 سال صبر کردی این 10 روز را هم صبر کن اما در این ده روز کتک ها شدیدتر بود طوری که جای زخمها گوشت اضافه می آورد حتی سقف دهانم را زخم کرده بودند و موهای سرم را کنده بودند . چند بار مرا که کتک می زدند دختر کوچکم برای طرفداری به سمت من دوید اما آنها دخترم را زدند.پس از اجرای حکم طلاق جن ها خوشحال بودند بعد از آن چند بار به منزل همسرم رفتم تا کارهایش را انجام دهم و خانه اش را مرتب کنم اما جن ها با عصبانیت سراغم آمدند و دندان قروچه می کردند . بعد از طلاق که به خانه پدرم به همراه دو دخترم برگشتم دیگر آنها سراغم نمی آمدند ومرا نمی زنند.تا چند وقت احساس دلتنگی به آنها داشتم اگر می خواستم می توانستم آنها را ببینم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در 20 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 1:10 توسط میثم |



داستان 0
داستان کوتاه 3
پند آموز 1
داستان جن 1
2داستان کوتاه زیبا 3
2داستان کوتاه زیبا 3
داستانی زیبا(شیشه شراب) 1
داستان سیرک 1
عشق من 1
داستان قصاب 1
داستان شیوانا(سوخته) 1
داستان زیبای قهوه نمکی 1
داستان زیبای پیام 1
داستان کوتاه زیبا 1
داستان کوتاه و زیبا 4
شفا یافته 1
داستان تغییر نگرش 1
داستان آن لاندرز 1
داستان کوتاه زیبائی 1
شنل قرمزی (داستان طنز) 1
مرد تشنه و چشمه 1
داستان قصر پادشاه 1
داستان مرگ عشق 1
داستان عاشقانه (سکوت) 1
داستان انشتین و راننده اش 1
داستان الماس ها 1
اس ام اس 0
عارفانه 8
عاشقانه 0
جدید1 1
جدید2 2
6 اس ام اس برتر 1
اس ام اس های زیبا 1
شعر 0
شعر نو 2
شعرهای زیبا 3
اشعار زیبا(گلسرخی) 1
شعر کهن 1
چند شعر از سهراب سپهری 1
چند شعر از شاملو 1
شعر روز مرگم 1
شعر دخترک 1
عکس 0
کفشای خوشگل 1
تصاویر آتشین 1
بچه های ناز 1
زنان مو بلند 1
عکسهای محلقا 1
عکس های تاتو 1
تصاویر عاشقانه 1
عکس بازیگران 1
عکس های جذاب 1
عکس بازیگران سری1 1
عکس بازیگران سری2 1
عکس بازیگران سری3 1
مخلوط ط ط 2
زندگی زیبا با نقص عضو 1
عکسهای هنری و زیبا 1
دست نوشته ها 1
عجیب غریبا 1
عکس های بازیگران سری جدید 1
عکس بازیگران سری4 1
عکس های بازیگران سری5 2
عکس های جالب و باحال 2
عکس های هنری(نقاشی) 1
عکس زیباترین دختر 1
عکس بازیگران سری توپ 1
عکس های جانسینا 1
عکس بازیگران سری6-1 1
عکس های هنری سیه سفید 0
عکس کودکان1 1
عکس های alicia-keys 1
عکس خودروهای روز دنیا 1
عکس زیباترین اسب دنیا 1
عکس های بازیگران سری 7 1
عکس های ساغر شکوری(جدید) 1
عکس لامبورگینی پلیس دبی 1
عکس تصادف لامبورگینی 1
زیباترین و زشت ترین پسران دنیا 1
عکس های بازیگران سری جدید (8) 1
عکس های جالب و دیدنی 2
عکس هابیت 1
عکس های دیوید بکهام 1
عکس های احساسی 2 1
عکس بازیگران سری 9جدید توپ 1
عکس - نقاشی 1
عکس های جالب جدید 1
عکس موبایل شیشه ای 1
عکس های باحال 1
عکس های شیطان پرستان 1
عکس های باحال (2) 1
عکس های خودروهای عجیب 1
موتورسیکلت های عجیب 1
عکس - گذر عمر 1
دانستنی ها 0
جدید1 1
جدید2 1
دانستنی ها 3 1
دانستنی ها 4 1
15نکته که هر کاربر کامپیوتر باید بداند 1
دانلود 0
دانلود آهنگ موبایل 2
بازی سیمبین 1
گوگل mapبرای سیمبین 1
کاربردی 0
ساخت وبلاگ 1
ساخت ایمیل 1
سایتهای ارائه دهنده وبلاگ 1
بالا بردن آمار وبلاگ خود 1
تعمیرات موبایل 1
اخبار وبلاگ 1
عکسهای کاربردی 1
تعریف هاست و دامنه 1
مدل آرایش 1
مدل آرایش(1) 1
فروش 0
فروش 15 فیلم روز 1
زندگی سالم 0
اعتیاد 1
عمومی 0
دوستانه 8
حرف بی رو درباسی 1
جمله زیبا 2
جمله زیبا 2 1
زیارت عاشورا و وصیتنامه علی(ع) 1
نامهای دخترانه ایرانی 1
جمله های زیبای مرحوم حسین پناهی 2
چند سخن زیبا از پیغمبر اکرم(ص) 1
حامل قرآن 1
سخنی از شاملو 1
زن چینی به بازار آمد 1
شیطان 1
آهنگ 0
آهنگ ناصر صدر(بانو) 1
آهنگ جدید تی ام باکس(پایین شهر) 1
آهنگ Amir Tataloo Feat. Armin 2afm 1
آهنگ باشی نباشی(شهرام کاشانی) 1
آهنگ امین فیاض و رضا عزیزان 1
ترانه شهاب تیام(طاقت ندارم) 1
ترانه این عشقه (سامی بیگی) 2
ترانه عشق من(سینا شعبانخانی) 1
آهنگ زیادی با خوانندگی(باران) 1
آهنگ خلاصم کن(افشین) 1